English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (413 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transhumant U حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drive to maturity U حرکت بسوی بلوغ
continuation U حرکت مداوم بسوی سبد
tomorow morning . I wI'll leavew for london. U فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
introrsal U رو کننده بسوی درون
introrse U رو کننده بسوی درون
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
mountain U کوهستان
mountains U کوهستان
highlander U اهل کوهستان
saint bernard U سگ راهنمای کوهستان
intramontane U واقع در کوهستان
hair pin bend U مارپیچ کوهستان
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
hair trigger U باسانی حرکت کننده
barriers U تورسیمی سد کننده حرکت هواپیما
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
barrier U تورسیمی سد کننده حرکت هواپیما
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
dash pot U دستگاه کند کننده حرکت میراگر
shambling U حرکت کننده با قدم های کج ونامنظم
course recorder U دستگاه ثبت کننده مسیر حرکت
succussatory U وابسته به تکان حرکت کننده باصعوبت
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
marching orders U فرمان حرکت برای جنگ
named airport of departure U فرودگاه معین برای حرکت
named departure point U نقطه مشخص برای حرکت
crossing target U هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
fin U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fins U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
brush block U سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
water level U سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
rocker arm U اهرم خود کار برای حرکت سوپاپ ماشین
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
go baseline U حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
flopped U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
golf car U وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
bell crank U اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
flopping U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
flops U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
low low U حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
counter disengagement U حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
flop U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
end stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
boost rocket U موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
attitude motor U موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
hypoid U چرخدنده هایی برای انتقال حرکت و قدرت بین شفت ها یامحورهای متنافر
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
rs c U استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
CD U دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
hanger U اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hangers U اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
check point U نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
pass U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passes U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passed U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
CDs U دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
mechanical mouse U mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
stroboscope U وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
technical escort U پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
consumer's surplus U یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
solids U چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid U چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
control column U فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
subalpine U ساکن دامنه کوهستان الپ مربوط به دامنه کوه
at U بسوی
against U بسوی
toward U بسوی
to U بسوی
towards U بسوی
off U بسوی
into U بسوی
recommended retail price U قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
koalapad U صفحه دیجیتالی کننده ارزان برای ریزکامپیوترها
this work is palling on me U اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود
landward U بسوی خشکی
onward U بسوی جلو
spaceward U بسوی فضا
over U بسوی دیگر
landward U بسوی زمین
over- U بسوی دیگر
east U بسوی خاوررفتن
seaward U بسوی دریا
inpouring U بسوی درون
soiuth ward U بسوی جنوب
aport U بسوی بندر
south wards U بسوی جنوب
selenotropic U بسوی ماه
to put a bout U بسوی دیگرگرداندن
easterly U بسوی شرق
off U عازم بسوی
eastbound U بسوی شرق
earthward U بسوی زمین
skyward U بسوی اسمان
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
sickfor home U دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
goal kick U شوت بسوی دروازه
northwards U بسوی شمال شمالا
make for U پیش رفتن بسوی
northward U بسوی شمال شمالا
orientate U توجه بسوی خاور
earthbound U متوجه بسوی زمین
orientates U توجه بسوی خاور
orientating U توجه بسوی خاور
propulsion U فشار بسوی جلو
wester U بسوی باختر رفتن
southwestwards U بسوی جنوب غربی
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
shootings U شوت بسوی دروازه
southwestward U بسوی جنوب غربی
shooting U شوت بسوی دروازه
uptrend U تمایل بسوی بالا
introvert U بسوی درون کشیدن
introverts U بسوی درون کشیدن
base running U دویدن بسوی پایگاه
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
aslant U بسوی سراشیب اریبی
infalling U ریزش بسوی درون
introversion U برگشت بسوی درون
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
taxiway U محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
movement credit U وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
upsurge U بسوی بالا موج زدن
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
south U بسوی جنوب نیم روز
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
adductive U استشهادی بسوی محور کشنده
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
plotter U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
configured out U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
configured off U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
feep U صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
authors U CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
the odds are in our favour U احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
We made a long step toward success. U قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
postward U بسوی محل شروع اسب دوانی
COMPAQ U شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
retrieval U سیستم جستجوکه تامین کننده اطلاعات مشخص ازپایگاه داده ها برای کاربراست
wrming message U پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down U پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
snipe U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
To go cap in hand to someone. U دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
bespoke software U نرم افزاری بکه برای یک نیاز خالص مصرف کننده نوشته شده است
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
delayed steal U دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
back U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
backs U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
2Some of my translations are missing !
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com